❦✮❦ღღℒℴ℣ℰღღ❦✮❦
ღ
| ||
|
نشانیم عوض نشده هنوزدرهمین خانه ام فقط دیگرزندگی نمی کنم محمد تراسفید می نویسم وعاشقانه می خوانم عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست.
کمی بامن مهربانتر باش لطفا
برای شانه ام سنگین است این سرسنگینی ها. درمن تمام توست ودرتوتمام انچه دوست میدارم.
می گویندمرگ حق است
خدایاحقم رامی خواهم
گاهی وقتاخودم رابغل می کنم ومیگم
یادته؟؟؟آغوشش چقدرگرم بود!!!
دلم برای یک درد تنگ شده است
دردفشرده شدن میان آغوش عشقم
خودمانیم چه درد شیرینی بود
گل واژه نیست گل ترانه نیست گل بهانه نیست گل شاپرک نیست گل تنهانگاه توست درقلب کوچک من جوانه میزند ودرزمین سبز عشق بهانه میگیرد آغوشت را همراه بادمیرقصدوواژه میشود وشعرم راپرازنامت میکند امروز سینه ی تنگ من یارای به بند کشیدن دلم را ندارد
محمدم بگذاردوست داشتن ودوست داشته شدن رافقط در تو ببینم به گیتارت چنگ بزن شایدتنهایی من فرصت حضورپیداکند. محمدمن امروزتنهایی رابه بند کشیدم محمدبه تکرارنفس دوست دارم بگویم محمد من تشنه اسارتم مراتنگ دراغوش بگیر. محمد:دلم برای لمس باران پر می زند
خلوت من ابستن دردی هزارسالست
دلم گرفته وتنها اشتیاق جاری نگاه تو مرابه تکرار
زندگی وامیدارد.چشمانت حکایت دیگریست در گوشم نجوامیکند مراتنگ دراغوش بگیر تا بمیرم .نگاهت غمگین ترین ترانه تنهایی مرامی سراید.
ای نگاه ساده ی بارانی من من امروزگمشده ام رادرتودیدارکردم دلم تنگته محمد من باقاصدک قصه ی توقهرم امروزاندازه ی سالهای عمرم پیرشدم قاصدک قصه ی تو پشت درای بسته موند
عشق من شاخه های دلتنگی من
درناله های خزان گل کرده اند
امشب اهنگ بادواوازبرگ
سمفونی جادویی شکوه مرگ
رادرخاطرم مینوازد.
چه خوب شدتوامدی دلم گرفته بودوابراندوه کنارپنجره نشسته بودومراتمسامی کرد توهمدی چراغ دلم روشن شد
محمدم:وقتی من درشقاوت تنهایی خود می سوختم
توعطرنوازش بودی بابوسه های گرم شبانه
من درتو روئیدم سبز شدم ریشه دواندم
تومرا"بمن"قبولاندی
هرلحظه ام با تو بهاری شد پراز عطر
هرنگاهت برای من دیدار زیباترین گلهای عالم بود
محمدم اگر مهربانی دستان نجیبت نبود من از پای افتاده بودم من از عشق باتو چه بگویم
که اگرنگاهم کنی همه ی وجودم را اب میکنی. صدای بارش عشق می اید
فرصت بده تا مهربانیت را لمس کنم
دربین این همه رنگ رنگ چشمان تو شروع دیگریست
دستت را به من بده تا پرشوم از تو
دلم غمگینم راپاشویه کن محمد
وقتی دستت رامیگیرم ارام ارام طاقتم بزرگ میشود
صدایت میزنم ای عشق زمینی
توهم به اندازه درد برایم وازه بنویس وقتی مرا اغازمیکردی نمی دانستم کدام پنجره راگشوده ام
می گفتم شاید پنجره
چشمانم است بسوی دلتنگی
محمدنارین دلتنگ توست
برای نبودن هیچوقت دیرنمیشه
قاصدک ها هم دروغ میگویند
که تومی ایی.
محمدمرااینچنین بین دیروزها وفرداها رها نکن
باتوزنده ام باتو محمدمن نارینم محمدستاره شبیه چشمان توست توابی نگاهی ومن شاعرم توام درکنارتوعاشقانه های دلم پرازواژست درتوایستاده ام
به استقبال درد می روم بگذارتاوان خوب دیدن تاهمیشه ندیدن باشد محمدترانفس میکشم اینجا هیچکس پنجره هارابه سوی دیدن باز نمیکند محمدمن درتوسبز میشوم وترانفس میکشم عمیق ترازمرک بامن نمان من رفتنی ام
کاش بودی وزندگی مرامیدیدی ای کاش بودی ومیدیدی که چشم درهجرتو چها که نکرد کاش بودی وزندگی رابعد ازرغتنت میدیدی زندکی بدون توهیچ شدوخاک شد وزیستن معنایی جز مرگ پیدانکردذره ذره مردن شد فناشدن شداما من هم هیزم خاک شدم دل پرمهرم پذیرای دشنامهای بیگانگان شد باتوچه ارزوهای نابی داشتم کاش بودی ومیدیدی که امروزدرحسرت یک وجب از عشق مانده ام کاش فرم دلپذیر وابستگی را حس کرده بودم امروزانچه من از تو دارم یاد توست ای کاش عشق را بی محابا صدا کرده بودم ترس ازعاطفه ای در بند . محمدمیشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم میشه ببندی بالمو اخه شکسته بالم میفهمی چی میگم بهت میفهمی خستگیمو میشه بذارم پیش توچندروزی زندگیمو میشه بشینی پیشمو یه شعربرام بخونی امشب یه کمی تنهاشدم میشه پیشم بمونی انگاریه بغضی توگلوم داره شکسته میشه اینجوری که پلکنهی تو هی باز وبسته میشه میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم محمد محمد میگویند عشق انجاست که دل انجاست عشق انجاست که دل دران اشیان کند وخوب من: حبیب من محمدامروزدل من کنارتوست امروزسینه ی تنگ من یارای به بندکشیدن دلم راندارد امروزبهت گفتندپروانه ات بالش زخمیست دلت رابدرد اوردند می دانی!دیروزم گذشت امروزم درکنارتوشب میشود محمدبرایم فرداهم مثل امروز باش بگذاردوست داشتن را ودوست داشته شدن رافقط درتوببینم شنیدی سایه ها عاشق میشوند من ان سایه ی مبهم هستم که عشق باتو"بمن پرپروازدادوتوشدی بتکده ی من ومن ان عاشق دلسوخته می خواهمت نه برای داشتن که برای خواستن برای عشق وبرای درک لحظه های نفس من باتوتعریف میشوم محمد ای عشق ناگریز ومیخواهمت نه برای داشتن که داشتن یعنی عادت به تکرار کسالت بار دیروزها وفرداها می خواهمت برای تحمل بی توبودن محمدوالتیام زخم های کهنه ی دلتنگی محمدتراداشتن یعنی اعتمادبه عشق اعتمادبه وازه های صبور محمدتراداشتن یعنی رکودثانیه های جنون من انقدردیوانه ام که میخواهمت من هستم بودنم راباورکن اینجامهم نیست کجایی بی تو همه جابرایم دوراست. بیا بودنم راباورکن مرادراغوشت حل کن هوای بی تو بودن دلم در حدهشداراست بی تو بودن رابرای باتو بودن دوست دارم.من درتمام عمرم دوبارعاشق توشدم یک باربا بودن تو باردیگربارفتن تو پس محمدبودنم راباورکن باورکن تااخرخط بااین عشق پاک باتومیمانم اگر بودنم را باورکنی ومرگ برایم نقطه ی اخرخط نگذارد محمدبازوهایم وطنیست که جزتوهیچکس خانه ای نخواهدداشت اگرباورم کنی
بی تو باران میشوم میبارم بی توغصه میشوم میگریم بی توسوزمیشوم میسازم بی تو من می مانمو یک دوست داشتن بی تو دردمیماند یک دردکشیدن بی توارام ارام ناارام میشوم بی تو تنهایی میماند من یه تنهایی قبل بودنت یه تنهایی بعد رفتنت محمدم بی تواگرخداقسمت کند میمیرم بی تو میمیرم بی تودلم تنگ میشود نمی دانم چرابی تو بیمارم بی تو تنهایی رابایدباخط بریل نوشت شنیدنش کافی نیست بایدبی توبودن رالمس کرد بی توبرای تودلم تنگ شده محمد بی تومن می مانمو نارین ونیلوفر یه قاصدک بی بال وپراومد توخود شب کتاب قصه ی منو یواش یواش می زد ورق می کردنشون جاهایی که افتاده بودم تو قفس تاخود صبح نشست وخوند هیچی ازاون قصه نموند |
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |