محمدم:وقتی من درشقاوت تنهایی خود می سوختم
توعطرنوازش بودی بابوسه های گرم شبانه
من درتو روئیدم سبز شدم ریشه دواندم
تومرا"بمن"قبولاندی
هرلحظه ام با تو بهاری شد پراز عطر
هرنگاهت برای من دیدار زیباترین گلهای عالم بود
محمدم اگر مهربانی دستان نجیبت نبود من از پای افتاده بودم من از عشق باتو چه بگویم
که اگرنگاهم کنی همه ی وجودم را اب میکنی.
نظرات شما عزیزان: